اعلان جدایی کار دعوی از سیاسی توسط جنبش «نهضت» در تونس جنجالهایی را بین ناظران و کارشناسان أمور اسلامی به طور کل و حرکتهای اسلامی به طور خاص برانگیخت و هر کس آن را به گونه تحلیل و تفسیر نمود.
برخی آن را خروج از معیارهای ثابت اسلامی حرکت نهضت دانستند. گروهی آن را برون جهیدن از پوست اسلامگرایی قلمداد کرده و از آن اعلان بیزاری نمودند. دستهای این را نخستین لغزش در پرتگاه نفوذ سکولاریسم خودکامه به شمار آورده که باعث عقب نشینیهای بسیار دیگری خواهد شد. عدهای هم جنبش نهضت را به اتخاذ شیوههای سکولار متهم کردند. گروهی هم نظرات دیگری از خود بروز دادند.
نمیدانم چرا این همه در قضاوت دربارهی این موضوع شتاب میگردد؟ با این که هنوز دادههای نخست یا جزئیات اجرایی و چگونگی اجرای این تفکیک به ما نرسیده است. جزئیات و دادههایی که موضوع را روشن کرده و ماجرا را شرح خواهد داد و رخداد را به تصویر خواهد کشید تا آن گاه بتوانیم نظر دهیم، انتقاد کنیم، یا از سر استحسان کار حزب نهضت را قبول نموده یا اقدامات آن را پسندیده بشماریم. روشن است که حرکتگذاری یک کلمه برگرفته از معنای آن است و حکم دادن به یک چیز، فرع تصور آن است.
من ملاحظاتی در این باره دارم:
نخستین ملاحظه مربوط به نامگذاری است؛ جدایی کار سیاسی از دعوی. من مناسبتر میدانم که این قضیه، جدایی کار حزبی از دعوی نام گذاشته شود، تا معانی نامربوط به ذهن خطور نکند و جدایی کار حزبی از دعوی با جدایی دین از حکومت اشتباه گرفته نشود، زیرا این عین سکولاریسمی است که با اسلام سر جنگ دارد و ما آن را ناپسند شمردهایم. حرکت اسلامی باید از لحاظ نظری بر مفهوم فراگیری اسلام به طور کل تأکید کند و بگوید که اسلام، عقیده و شریعت است، چون خودش حرکتی است که بر اسلام تمرکز دارد و خاستگاهش اسلام میباشد. تا بدین ترتیب از نظر اعتقادی و رفتاری باعث تثبیت سکولاریسم نشویم و ندانسته در سکولاریزه کردن اسلام سهم نداشته باشیم، یا در راستای جدایی کار دعوی از سیاسی باعث پیدایش نسلی نشویم که اسلام را با دیدگاهی سکولار میفهمد.
باید همواره کسانی که به فعالیت دعوی یا سیاسی به صورت تخصصی میپردازند، اعتقاد راسخ و ثابت داشته باشند که سیاست بخشی از اسلام است و از آن جدا نمیشود، اسلام عقیده و شریعت است، و اسلام دین و دولت است. افراد حزبی باید از کانال حزب، پارلمان، دولت و... به کار سیاسی بپردازند و افراد دعوی نیز به صورتهای گوناگون دیگر و به شکل غیر رسمی مشغول فعالیت سیاسی باشند، همانند اعلام موضع در مسائل عمومی در انجمنها، همایشها و شبکههای ارتباط جمعی و فضای مجازی یا از کانال رأی دادن و مشارکت در انتخابات، همهپرسیها و... .
در مجموع مصالح هدفمند شرعی باعث این جدایی تخصصی شده است و ضرورت واقعنگری، رهبران جنبش نهضت را به اتخاذ این روش، اجرای این مدل و انتخاب این وسیله سوق داده است. طبق مبانی مقرر در أصول فقه، وسایل حکم مقاصد را دارند.
ملاحظهی دوم: این گام یک موضوع اجتهادی از سوی رهبران نهضت است که هدفش مصلحت دعوت و پاسداری از ساختار جنبش در راستای شرایط موجود و أوضاع کنونی میباشد. خصوصا پس از زلزلههایی که در مقابل ـ به اصطلاح ـ بهار عربی به پاخاست. اجتهاد برای تحقق مصلحت مردم تا هنگامی که مطابق با مقاصد حقیقی باشد، اشکالی ندارد. مهم همان مقاصد و مفاهیم است نه الفاظ و مبانی. افراد موظفاند برای یافتن مصلحت شرعی دعوت و مردم بکوشند. هر کس در مسیر اطاعت از خدا و رسولش اجتهاد کند، میان یک یا دو اجر در نوسان است. پس جایی برای بدگمانی وجود ندارد و نباید در یک موضوع اختلافی، حکم به تخطئه داد، بخصوص که هنوز چیزی تجربه نشده و نظرات پیش از موعد ابراز شده است. هنوز ابزارهای فعالیت دعوی منفک از فعالیت سیاسی مشخص نشده است. آنان چه خواهند کرد؟ آیا دعوت هم از تربیت جدا میشود؟ پرسشها در این زمینه بسیار است.
ملاحظهی سوم: عموم روشنفکران باور دارند که سیاست همان هنر ادارهی جوامع بشری و یا در واقع همان هنر ممکنهاست. طبق دیدگاه اسلامی ـ آن گونه که ابن عقیل حنبلی ـ میگوید: سیاست عملکردی است که مردم را به صلاح نزدیک کرده و از فساد دور مینماید، گرچه رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ آن را مقرر نکرده و دربارهاش وحی نازل نشده باشد.
همچنین سیاست، هنر انجام کارهای در حد توان، مباح، ممکن و مقدور است. خداوند فرموده است: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» (خداوند هیچ کس را جز در حد توانش مکلف نکرده است)، و نیز: «فاتقوا الله ما استطعتم» (تا جایی که میتوانید، پارسایی پیشه سازید). بدین سبب فقها مقرر داشتهاند که تکلیف به میزان توان است.
ابن تیمیه گفته است: ملاک شریعت این آیه است: «فاتقوا الله ما استطعتم» و نیز این حدیث که پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ طبق روایت بخاری و مسلم فرموده است: «إذا أمرتکم بأمر فأتوا منه ما استطعتم» (هرگاه شما را به چیزی فرمان دادم، به میزان توان انجامش دهید).
در پرتو انجام أمور در حد توان، خواه فردی باشد یا جمعی، قرآن میفرماید: «يا أيها الذين آمنوا عليكم أنفسكم لا يضركم من ضل إذا اهتديتم» (هان ای کسانی که ایمان آوردهاند، مواظب خودتان باشید که هرگاه هدایت شدید، کسی که گمراه شد، به شما زیان نمیرساند).
ابن تیمیه گفته است: هر کس تکالیف را در حد توان انجام دهد، هدایت یافته است. خداوند نمیخواهد انسان را در تنگنا و سختی بیندازد.
ملاحظهی چهارم: کارگزاران فعالیتهای اسلامی باید از دو گونه فقه و فهم برخوردار باشند: فهمیدن حکم رویدادهای کلی و عمومی، و فهمیدن واقعیات موجود و أوضاع مردم. ابن قیم این را بر هر فقیهی واجب میداند. از این جاست که میتوان برای درمان وقایع، راهی مناسب یافت و ابزارهای شایسته را برای تحقق واجبات شرعی به کار گرفت.
هنگامی که عمر فاروق در آن روزگار، حج مفرد را تعیین کرد، هدفش مصلحت انجام عمره در سایر ماههای سال بود تا همواره مردم به سوی بیت الحرام کوچ کنند، اما مردم پنداشتند که عمر از متعه یا همان حج تمتع بازداشته و حج مفرد را واجب کرده است. اما در واقع این گونه کارها اتخاذ سیاستی جزئی با توجه به مصلحت بوده و هست که با توجه به زمان و مکان تغییر میکند. ولی عدهای گمان بردهاند که اینها قوانینی عمومی برای امت در طول تاریخ تا قیامت است. روشن است که قوانین کلی با تغییر زمان، متحول نمیشوند، اما سیاستهای جزئی تابع مصلحت هستند و به زمان و مکان مقید میباشند. این گونه موارد را علامه ابن قیم به خوبی توضیح داده است.
نظرات